روزی که ۱۸ ساله شدم!

جشن فارغ التحصیلی دوره ۲۵ دبیرستان مفید ۱
به بزرگیه مرکز قلب ایران به کوچکیه ...
یه جشن کاملا تکراری و کلیشه ای،انگار هیچ کس نمی تونه فکر کنه ،انگار هیچ کس نمی تونه از برنامه های تکراری فرار کنه!
جشنی برای جشن بودن نه جشنی برای خاتمه تحصیل!
جشنی رنگارنگ بدون هیچ تنوعی این جشن حتی بدلکار خوبی هم نداشت !
رنگ های جشن خیلی زود محو شدند ،زود تر از اونی که شام از گلوی (شاید )آدمها پائین بره!
حرف و شکایت زیاده...
من ۱۸ ساله شدم وبلاگ دوساله !
اما من دوسال بیشتر ندارم ،بعضی وقتها افسوس می خورم که چرا انقدر کوچکم، ولی وقتی آدمهایی رو می بینم که هنوز در جنین موندن ،به خودم افتخار می کنم !!!
دلم می خواد ۱۸ سالگیم رو جشن بگیرم ولی هیچ رنگی برام باقی نمونده ،همه رنگ ها به سفیدی یا سیاهی تبدیل شدن ،نمی دونم باید با کدوم رنگ باید این جشن رو رنگ زد.
 
من سفیدم بدون هیچ رنگی ،پاک از تمام وابستگی ،عریان از تمام پوشش ها و اکنونم همانند آینده ام سفید است .

معماری کرج!!!
  

به دنبال موجودی زنده!

بوی مردار می آید
اینجا علائم حیات مشاهده نشد !
شاید جایی دیگر
اینجا رودخانه زندگی است پرخروش و پر هیاهو
اینجا فقط صدای رودخانه می آید که همه چیز را با خود می برد.
گاه صدای ناله زنی می آید که هنوز در انتظار میوه درخت چنار است.
گاه صدای خنده مردی می آید که مانند چنار به بالا می نگرد تا بگوید :من خوشبختم!
کسی نمی داند چه بر سر عصیان گری می آید که از رودخانه بیرون می رود؟!
الو ...
هنوز گوش می دی!
اینجا هنوز بوی مردار می آید
بوی مردگانی که در تابوت متحرک خود احمقانه می خندند!
اینجا هنوز هم تابوت می سازند زشت و زیبا بزرگ و کوچک!
هر جور که راحتیت!
اما باید در تابوت باشید !
این قانون است!
گوش می دی چی می گم؟ یا خودت خیلی وقته تابوت داری!
من تابوت ندارم !
من آواره ام!
می فهمی چی میگم!

مکتوب ها ی مبهم !

تعیین رشته کردم رفت !
خیلی راحت، خیلی راحت آیندهامون رقم می خوره ، با شانس و احتمالایی که هیچ ربطی به اراده ما نداره، همه می گفتن: تک رشته ای نباش ، شاید بعضی دانشگاه ها رو از دست بدی!
مامانم می گه: تو ارزش بیشتر از ایناست اما وقتی ناراحته می گه: حقت بود ، تو خیلی پر رویی ، همین جوریش نه نماز می خونی نه...(!) اگه رتبت خوب می شد دیگه خدا رو بنده نبودی!
بابام می گه ،  نه بابام هیچی نمی گه چون اگه سرکوفتی نداشته باشه هیچ وقت از آدم تعریف نمی کنه ولی قمپزشو پیش ملت در می کنه چون تا هفت پشتش هیچ کس دیپلمم نداره !
مامانم نارحته چون دختر خالم شده بود ۱۷۰۰ من شدم ۱۹۰۰!
من برای کی زندگی می کنم!
مامانم برای کی زندگی می کنه!
ماها برای کی و چی زندگی می کنیم!

اولا
من بابام رو دوست دارم!
دوما
هرکی نخواد نماز بخونه بهش نمی گن: لجباز!
سوما
من شاید زیاده روی کرده باشم ولی ناراحتم کردید!
چهارما
دلم نمی خواد خودتون رو معرفی نکنید !

شاید یه روز دیگر...

امروز هوا آفتابی بود احتمالا شب هم مهتابیه اگه مهتاب بخواد بیاد ولی روزا حتما آفتابیه!
به هر کی می رسی باید توضیح بدی چرا شدی دو هزار ! چرا تو سال تو ۲۰ نفر اول بودی ولی حالا نفر ۵۰ دوره ای! باید بگی سر درد داشتم! باید بگی عربی رو ۸۰ زدم زبان رو ۴۰!
معمای کرج مهندسی شیمی امیرکبیر آی تی صنعتی اصفهان !
انتخاب سخته خیلی سختر از اونی که فکر کنی یکی دانشگاه خوب داره یکی ...
اما نه فقط معماری حتی اگه شده کاشان وقتی اینو می گم آروم میشم نمی خوام ۴ سال با زجر درس بخونم!
اینجا ایران است محل قصابی اندیشه ها !

زندگی گفت:بهزاد خان کیش!

-۱۹۹۵بد نیست ولی نمی تونی تهران قبول شی اگه شانس بیاری معماری اصفهان یا تبریز قبولی!
-واقعا حق من اینه!
-حقت این هست یانیست چیزیه که شده ! چی می خوای بگی می خوای بگی من رتبه فلان سنجش بودم من از فلانی که از من سوال می پرسید کمتر شدم !
-خودتون که بهتر می دونین من از هیچی خودم رو به همه جا رسوندم از نفر صدم دوره رسیدم به بیست نفر اول حالا...