صدای رود می آید
پر خروش و پر تلاطم
تنها صدای رود می آید
صدای رود می آید
با صدای ضجه هایی
که از اعماق گورستان به گوش می رسد
بوی مرگ می آید
نسیم با قدم هایی آهسته
قلم در دست می گیرد و آرام آرام رنگ می زند
هر آنچه هست
سبز می کند دشت را
تا سیاهیش در زیر خاک دفن شود
مانند مردگانی که خود را هفت رنگ می زند
تا با خوشحالی مرگشان را فریاد زنند
چگونه می توان در این صحرا
از تشنگان طلب آب کرد