و دلم...
مدتی است او می نویسد.
شیخی در تمام علوم به تبحر مشهور ودر میان خلق به پاکدامنی زبان زد
روزی شیخ از کویی می گذشت ،جوانکی از جاهلان رابدید که با معشوقه خود عشق بازی همی کند و اوقات به شادمانی گذرانند، شیخ نظر بر زیر افکند وسپس با خود اندیشید: روزگاری را به پاکدانی گذراندم و مورد احترام عام و خاص بودم و نداستم که خلق گرچه ندانند بر آنان چه گذرد و نامی از آن ها به جای نماند لیک شاد می زیند و لا غیر !
ما عمری با کتب نجوم و طب عشق بازی کردیم و ندانستیم زندگی تنها در میان اوراق نیست! افسوس...
در اجتماع و با مردم زیستن...
یعنی باید صبح زود از خواب برخواست و کار کرد،درس خواند،با مردم دوست بود و رشد کرد...
باید به خویشتنی پرداخت که دیگران می بینند.
و اجتماع به قطاری می ماند که سواران خود را با روزمرگی مسخ می کند و آنگاه که فرتوت شدند آنها را فدای دیگران می کند.
پس باید از مردمان اینگونه مست گریخت...
با خود بودن...
باید شبها تا سحر با کلنگ ، روح خود را کاوید و خود راجست و آنقدر کند که دیگر هیچ چیز از غیر خود و خود نماند .
و آنگاه که تهی می شویم دچار دردی می شویم که تنها باید در اجتماع درمانش را جست.
پس باید از کنج خانه فرار کرد...
باید به اجتماع پناه آورد
وبعد از مدتی به تنهایی گریخت ...
واین حرکت ادامه دارد!
با تنهایی موافقم ولی با اجتماع نه ... هیچ وقت از بین مردم بودن خاطره خوبی نداشتم . نمیدونم برای همه این جوریه یا نه ولی من فقط در تنهایی خودم هستم. برای همین اون رو خیلی دوست دارم.
چه عجب مارو یه تحویلی گرفتی و سری زدی. چند بار تو نظرات گفتم یه سر بزن بیا تبادل لینک کنیم دیدم ازت خبری نیست. تازه فهمیدم زنده ای
;)
سلام به اینجا امدم شاید شما آهنگ نیمکت را داشته باشید
اما اثری از اون نبود خواهش میکنم اگر این آّنگ رو پیدا کردید
برای من ارسال کنید
وبلاگ خوبی دارید متشکرم
پویا نیکپور
دوربین به کجا رسید؟
این عکسی که انداختی همون خونه ای نیست که روز آخر جهادی من و تو با هم توش کار کردیم و من مخ سر گروهتون رو خوردم.
سلام
من موافقم با حضورت تو وبلاگمون البته قبلش باید با بچه ها صحبت کنم خبرشو بهت میدم...
بسیار عالی!مطلب مربوط به تنهایی و اجتماع رو عرض میکنم!واقعا لذت بردم.کاش که در انتخاب یکی دو تا از کلمات دقت می کردی...تو که واردتر از منی بابا!نه؟
سلام. زیرش بالش بذاریم که صدای شکستنش کم بشه!
اینه معنیه روزمرگی!
سلام
لینک نوشته در این وبلاگ یافت نشد. بزودی لینک شما از وبلاگ نوشته حذف خواهد شد
آقا مشتاق دیدار ...
حرف دل ما رو زدی ...
بسی فاز داد!
اِه
عباسی