روزی که ۱۸ ساله شدم!

جشن فارغ التحصیلی دوره ۲۵ دبیرستان مفید ۱
به بزرگیه مرکز قلب ایران به کوچکیه ...
یه جشن کاملا تکراری و کلیشه ای،انگار هیچ کس نمی تونه فکر کنه ،انگار هیچ کس نمی تونه از برنامه های تکراری فرار کنه!
جشنی برای جشن بودن نه جشنی برای خاتمه تحصیل!
جشنی رنگارنگ بدون هیچ تنوعی این جشن حتی بدلکار خوبی هم نداشت !
رنگ های جشن خیلی زود محو شدند ،زود تر از اونی که شام از گلوی (شاید )آدمها پائین بره!
حرف و شکایت زیاده...
من ۱۸ ساله شدم وبلاگ دوساله !
اما من دوسال بیشتر ندارم ،بعضی وقتها افسوس می خورم که چرا انقدر کوچکم، ولی وقتی آدمهایی رو می بینم که هنوز در جنین موندن ،به خودم افتخار می کنم !!!
دلم می خواد ۱۸ سالگیم رو جشن بگیرم ولی هیچ رنگی برام باقی نمونده ،همه رنگ ها به سفیدی یا سیاهی تبدیل شدن ،نمی دونم باید با کدوم رنگ باید این جشن رو رنگ زد.
 
من سفیدم بدون هیچ رنگی ،پاک از تمام وابستگی ،عریان از تمام پوشش ها و اکنونم همانند آینده ام سفید است .

معماری کرج!!!
  
نظرات 3 + ارسال نظر
مسافر شب یکشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 11:09 ب.ظ http://shabetarik.blogfa.com

همیشه یاد گرفتی از اینو اون گلایه کنی و همش کلیشه ای بودن رو بزنی تو سر همه چیز . یاد بگیر خودت سر آغاز یک تحول باشی

احساس نمی کنی به طرز افتضاحی از من ذهنیت داری!؟
آخه مرتیکیه ...
اولا تو هیچ وقت به حرفهای من گوش نمی دی!
دوما انقدر حاج آقایی حرف نزن!
سوما تحول از نظر تو چیه!

شقایق سه‌شنبه 22 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 11:50 ق.ظ http://avayetanhai.blogfa.com

سلام بهزاد عزیزم
وبلاگ جالبی داری
امیدوارم موفق باشی
تبادل لینک؟

ثنا یکشنبه 27 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 10:59 ب.ظ http://yasy.blogsky.com

سلام ببخشید اگه دیر به شما سر زدم
مرسی که من رو خوشحال می کنی و به من سر میزنی
مطلب قشنگیم برام نوشته بودی
یا علی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد