مکتوب ها ی مبهم !

تعیین رشته کردم رفت !
خیلی راحت، خیلی راحت آیندهامون رقم می خوره ، با شانس و احتمالایی که هیچ ربطی به اراده ما نداره، همه می گفتن: تک رشته ای نباش ، شاید بعضی دانشگاه ها رو از دست بدی!
مامانم می گه: تو ارزش بیشتر از ایناست اما وقتی ناراحته می گه: حقت بود ، تو خیلی پر رویی ، همین جوریش نه نماز می خونی نه...(!) اگه رتبت خوب می شد دیگه خدا رو بنده نبودی!
بابام می گه ،  نه بابام هیچی نمی گه چون اگه سرکوفتی نداشته باشه هیچ وقت از آدم تعریف نمی کنه ولی قمپزشو پیش ملت در می کنه چون تا هفت پشتش هیچ کس دیپلمم نداره !
مامانم نارحته چون دختر خالم شده بود ۱۷۰۰ من شدم ۱۹۰۰!
من برای کی زندگی می کنم!
مامانم برای کی زندگی می کنه!
ماها برای کی و چی زندگی می کنیم!

اولا
من بابام رو دوست دارم!
دوما
هرکی نخواد نماز بخونه بهش نمی گن: لجباز!
سوما
من شاید زیاده روی کرده باشم ولی ناراحتم کردید!
چهارما
دلم نمی خواد خودتون رو معرفی نکنید !

شاید یه روز دیگر...

امروز هوا آفتابی بود احتمالا شب هم مهتابیه اگه مهتاب بخواد بیاد ولی روزا حتما آفتابیه!
به هر کی می رسی باید توضیح بدی چرا شدی دو هزار ! چرا تو سال تو ۲۰ نفر اول بودی ولی حالا نفر ۵۰ دوره ای! باید بگی سر درد داشتم! باید بگی عربی رو ۸۰ زدم زبان رو ۴۰!
معمای کرج مهندسی شیمی امیرکبیر آی تی صنعتی اصفهان !
انتخاب سخته خیلی سختر از اونی که فکر کنی یکی دانشگاه خوب داره یکی ...
اما نه فقط معماری حتی اگه شده کاشان وقتی اینو می گم آروم میشم نمی خوام ۴ سال با زجر درس بخونم!
اینجا ایران است محل قصابی اندیشه ها !

زندگی گفت:بهزاد خان کیش!

-۱۹۹۵بد نیست ولی نمی تونی تهران قبول شی اگه شانس بیاری معماری اصفهان یا تبریز قبولی!
-واقعا حق من اینه!
-حقت این هست یانیست چیزیه که شده ! چی می خوای بگی می خوای بگی من رتبه فلان سنجش بودم من از فلانی که از من سوال می پرسید کمتر شدم !
-خودتون که بهتر می دونین من از هیچی خودم رو به همه جا رسوندم از نفر صدم دوره رسیدم به بیست نفر اول حالا...