۱- آدم از دست این دخترا می خواد سرشو بکوبه به دیوار!
آخه خواهر من
عزیز من
دیگه معماری رو که نباید خر زد!
شصت تا آدم خر خون ریاضی خونده می خوان کار هنر کنن حالا پیدا کنید هنرمند را!
۲- من کلا از آدمهای متفاوت خوشم می یاد و خیلی دوست دارم این جور آدم ها رو بشناسم.
یکی از دخترا می خواد بره علوم کامپیوتر شریف(ناگفته نماند این خانوم فوق دیپلم برق قدرت هم داره)من از جسارتش خوشم می یاد ولی داره یه کم عجولانه کار می کنه...
این جور آدمها یا خیلی موفق می شن یا خیلی غیر موفق...
۳-سومین دوران دپرسیم دو هفته ای تموم شد اصلا وقت نشد در موردش صحبت کنم ولی احساس می کنم یه پله رفتم بالاتر...
برای همین هم گفتم سخته و زحمت داره. تازه صددرصد هم نمیشه امید به موفقیت داشت. اما لازم هم هست!
سلام ... یادته وسط میدون صادقیه با صمد چه بد وبیراه هایی به بلاگ نویسی ندادم ... حالا برو سیاحت کن خونه جدید رو ... ضمنا دپرسی هات رو نشمر این یه نصیحته ...سر بزن دوست داریم... راست کمک خواستی معماری هستیم ... خلاص!
تو خودتم متفاوتی میدونی که؟!
خوبه بازم یه پله یه پله است .منکه تو پاگرده گیر کردم.
من کی خر زدم چرا جمع می بندی!ولی ار یک جهاتی هم باهات موافقم