و مردم به سه چیز می اندیشند من خودم خویشتنم!(۱.۲)

و انسان ها مانند گرگ هایی گرسنه شامگاهان یکدیگر را برای بقای خویش پاره پاره می کنند

                                     و سحرگاهان بر جنازه مردگان اشک می ریزند               

                                و کاش خورشید هیچ گاه طلوع نمی کرد تا همه یکدیگر را می دریدند

و در شبی دیگر باز یکی دیگر باید برای بقای دیگران فنا شود!

 

آدمهای عاقل همه چیز را تجربه می کنند و آدمهای باهوش از تجربیات دیگران می اموزند

 

همیشه طوفان خیلی سریع اتفاق می افتد خیلی سریع با گردو غبارش همه جار رو محو می کند تا دیگر تنها خود گوینده حقیقتی دروغین باشد و وقتی طوفان فرو می نشیند دیگر هیچ شوریده ای زنده نیست تا حقیقت را فاش کند.

 وهمه به منافع خویش می اندیشند و همیشه باید در مشکلات کسی برای دیگران قربانی شود.

و بین حقیقت و دروغ چنان پرده ای قرار دارد که هیچ کس توان تشخیص آن را ندارد.

 و تجربه ای که تلخ بدست امد...

و کاش آرامش پس از طوفان خود حقیقت را با سکوت فریاد زند!


من به خودم و حرفام ایمان دارم اگر هر کی جای من بود و اون حرفارو از تو رفیقت میشنید مطمئن باش... (صبر می کنم...)

عزیزم! خیلی حرفا رو تو جمع نمی شه زد روزی هم که بهت گفتم :صبر کن! عجله نکن! طرفمو میشناختم!

اینو بدون من حتی یه فوتم نکردم چه برسه به طوفان!

اون کسی که این قضیه راه انداخت قبلا هم مشابه این کار و کرده بود ! ما چقدر بدبختیم که به همین راحتی اسیر دست بقیه می شیم!

اینم بدون طرف تو و رفیق عینکیش آدمهای خیلی خوبین!

اینم بدون این یه تیک گوشتی که بهش می گن زبون هر کاری می تونه بکنه!


تو دیگه حتی نمی خوای حرفامو بشنوی!

من اون روز ساکت نبودم فریاد می زدم! ولی همه می خواستن من قربانی بشم تا دیگران در آرامش زندگی رو ادامه بدن!من حرف برای گفت زیاد داشتم ولی هیچ فایده ای نداشت من پیشاپیش باخته بودم ! من تنها بودم  تنهای تنها ... روزی که بهت گفتم بزار نسیم  نسیم بمونه ! تو قبول نکردی ! و اون اس ام اس لعنتی رو دادی ! تو آتیش تو لونش انداختی! من هیچ وقت نمی خوام عاقل باشم اما بعضی وقتها عاقل بودن تنها راهه!همیشه نباید حقیقت رو فریاد زد!

 

نظرات 8 + ارسال نظر
آیینه چهارشنبه 19 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 08:25 ب.ظ http://mirror.blogsky.com

بغض سکوت در طوفان می شکند!
امیدوارم نیمکتتون «مفید» باشه!!!!

وب نگار چهارشنبه 19 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 08:57 ب.ظ http://www.weblognameh.blogsky.com

نیمکتت را حفظ کن .
به امید نوشته های پر امید تر و زیبا تر .

امین چهارشنبه 19 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 11:43 ب.ظ http://www.RazeDel.com/raz

سلام. همه ی آدم ها اینطور نیستن. اما معمولا استثنا ها محکوم به نادیده گرفته شدن هستن. اما هستن. موفق باش. یا علی

[ بدون نام ] چهارشنبه 19 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 11:45 ب.ظ

یه فنا شدهء ناخواسته پنج‌شنبه 20 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 12:21 ق.ظ

برای فنا شده هیچوقت نباید ندانسته دلسوزی کرد
باید دید فنا شده در قصهء زندگی چند نفر را تباه کرده
باید دید فنا شده در عین باهوشی چرا شبیه عاقل ها رفتار میکند
باید دید فنا شده که عاشق تجربه کردنه چرا دیگران را
نا خواسته مهمان تجربهء تلخ خود میکند
فراموش نکن همیشه طوفان از نسیمی شروع میشود که اگر ابرهای حقیقت به موقع گریستن را اغاز کنند طوفان هیچگاه
فرصت ایستادن در برابر حقیقت را پیدا نمی کند
محد حسین کاش ارامش به همین سادگی چهره نمایان میکرد
کاش حداقل ارامش برای قربانیان ناخواسته زودتر نمایان میشد
کاش.......

درخت خسته پنج‌شنبه 20 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 05:03 ب.ظ

اگر به حرفات ایمان داری چرا اون روز در مقابل نسیمی که عاقبت به طوفانی سهمگین ختم شد کاری جز سکوت نکردی
سکوت خوبه اما اگر دیوار سکوت به موقع شکسته نشه طوفان
بی رحمانه همه چیزرو نابود میکنه.
میدونی چرا چون طوفان ذات نابودگری داره.
ادم وقتی دانشجو میشه دیگه تو رفتارهاش باید باهوش باشه
نه عاقل.
باید بدونه که دوستاش رو تک تک حرفاش حساب وا میکنن
باید بدونه که دیگران طبق حرفاش عکس العمل نشون میدن
باید بدونه که دیگران بازیچهءاون نیستن
من به حرفات ایمان داشتم به خاطر همین با نسیم قبل از طوفان نجواهایی کردم تا پس از طوفان غمی در دلم باقی
نمونده باشه ولی افسوس که پس از طوفان کاری جز شرمندگی از دستم بر نمیومد میدونی چرا ؟
چون به کلاغها چشم بسته ایمان پیدا کرده بودم.چون فکر میکردم ظاهر کلاغ سیاه باشه ربطی به باطنش نداره.
در صورتی که اساس بدنامی کلاغ به باطنش برمیگرده.
بالاخره تو باعث اون همه ویرانی طوفان شدی
کاری کردی که من هم در برابر ویرانیها ناخواسته شرمنده باشم
کاری کردی که پرده ای از بدبینی جلوی چمامو بگیره تا دیگه مثل گذشته اسیر نشم.
فرصت دونستن حقایق از زبون تورو از خودم میگیرم چون
مثل درختی هستم که طوفان قبلی ریشهءزیادی برام باقی نذاشته
میدونم که ریشه هام تحمل نسیم ملایم هم ندارن
میدونم که اگر طوفان بعدی راه بیفته باید خودمو چوب برش خورده ای در کارگاه چوب دانشگاه هنر ببینم.
دیگه از صدای خش خش برگهام هم میترسم که مبادا
نسیمی در راه باشه و ........

مشکلی که منو نکشه باعث رشد من می شه!
من خیلی چیزها یاد گرفتم ریشه هام رو هم خیلی محکم کردم ! تو زندگی نباید از طوفان فرار کرد! باید ریشه های قوی داشت!
وقتی تو و رفیقت با یه باد از پشت من کنار اومدین من خیلی تنها شدم !
تو و رفیقت خیلی ارزون منو فروختین ولی من هیچ چیزی رو نمی فروشم!

درخت خمیده و خسته جمعه 21 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 02:12 ق.ظ

حرفاتو قبول ندارم
تو خودت قربانی شدنو دوست داشتی
تو اونروز خودت با سکوتی که کردی خواسته یا نا خواسته به
اتهامات اعتراف کردی
اگر تو اونروز حقیقت رو فریاد میزدی پس چرا اینقدر اهسته
چرا فریادت اینقدر ساکت بود.
اینو بدون :من قربانی شدم چون تو خواستی قربانی بشی
ولی من نمی خواستم باور کن نمی خواستم به این زودی احساس بی برگی کنم.
قبل از ورود به اون جلسهءلعنتی من برای پیروز شدن قدم به میدون گذاشتم ولی دیدم دوستم راه و رسم جنگیدنو اشتباه یادم داده
قبول شکست برای تو راحت تر بود
چون تو از فنون اشتباهت با خبر بودی
چون تو وقوع طوفانو از قبل پیشبینی کرده بودی ولی من به اون نسیم دل بسته بودم فکر نمیکردم جهت طوفان درست بر
ضد ماست.
اون نسیم رو نسیم پیروزی میدونستم نه طوفان شکست
من اون اس م اس رو دادم چون تورو مثل کوهی استوار پشت خودم میدیدم ولی افسوس که تا برگشتم ببینم کوه کجاست دیدم کوه قصهء ما سرابی بیش نبوده
اگر فکر میکنی امروز تنها تو در ارامش نیستی در اشتباهی
چرا؟
چون مدتهاست درخت وجودم دلتنگ ابرهاییست
ابرهایی که سایهءارامش رو به همراه دارند
ابرهایی که کاش زودتر گریستن رو اغاز کنند تا گردوغبار خیانت رو از حقیقت پاک کنند
محمد حسین قبول کن دیگه نمیشه بهت اطمینان داشت
دیگه نمیشه باهات درددل کرد
قبول کن تو امتحان رفاقت مردود شدی
قبول کن تو باعث خم شدن این درخت شدی.
امروز این درخت خمیده فقط یه درخواست ازت داره:
باعث شکسته شدنش نشو
اون خسته و تنها شده
بذار به خمیده شدنش عادت کنه
و............

[ بدون نام ] جمعه 28 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 12:47 ب.ظ

تقریبا هیچ وقت نمیشه گفت :من هیچ تقصیری نداشتم!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد