فصل سرمای کوچه شیر فروشان
با بهار
سر سنگین است
ستاره ها هنوز
دردی برای گریستن باران دارند
انگار ستاره ها
به سرما عادت کرده اند
انگار ستاره ها
زمستان را برای گریستن می خواهند
انگار ستاره ها
با سرمستی قهرند
انگار ستاره ها
فراق یاررا
بیشتر از یار دوست دارند
ستاره کوچک من با آن چشمان مست
معشوق ستاره های عاشقسیت
که عاشقانه او را می پرستند
ستاره من معشوق نیست
ستاره من اسیر است
اسیر ستاره هایی که احمقانه
او را برای ارضای عشقشان می خواهند
ستاره من خسته است
میله های زندان
با استواری سستشان
او را کتک می زنند
ستاره کوچک بی نوای من!
عشق را
دوری می سازد
و اسارت را
وصال یار
سلام شعرت مثل قالبت قشنگه
yes bollywood
کی دلش می خواست... حالا با ... پنج نفر ... ؟؟؟
سلام باید حتما بزنمت تا عکستو برداری بابا جان باور کن ......
بهتم لینک دادم اگه تمایل داری لینک بده
مژده نرگس؟ بلاگ اسکای پرشن بلاگ؟ قالب دست نزده؟ مطلب طولانی؟ آف لاینهای طولانی تو دیگه چه جورشی؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!۱اینم شد نظر؟؟؟
اصلنم شعرت جالب نیست!!!اصلا کی گفته یه من لینک بدی؟؟؟(همش شوخی بود.ممنون و موفق باشی)
سلام
شاید بشه گفت یه چیزایی توی کلت داری
ولی مواظب باش کله پا نشی